هر لحظه که از عمرم میگذرد
به کلمه
مرگ بیشتر فکر میکنم
در حالی که هنوز پیری را تجربه نکردم
از جوانیم هنوز بهره ای که می خواستم نبرده ام
و کودکیم را درونم پنهان کرده ام ....
هیچ کس مرا نمی شناسد
درونم پر از حرفهای ناگفته است
پر از رازهای ناگفته ...
و به خودم افتخار مکنم
چون درد هایی کشیده ام که مرا ساخته است
و چیزهایی می دانم که هیچ کس نمی داند
و پس از مرگم با کالبدم خواهد پوسید ...