![]() |
¤ بی ربط نوشت ! : انسان سه راه دارد:
راه اول از اندیشه میگذرد، این والاترین راه است.
راه دوم از تقلید میگذرد، این آسانترین راه است.
و راه سوم از تجربه میگذرد، این تلخترین راه است
پ.ن : به یاد بزرگ مردی که مرگ را تنها روزنه فرار از زندگی می دانست ...
![]() |
¤ راه رو می بینم ، ولی اصلا حال و حوصله راه رفتن رو ندارم ...
دوست دارم وسط راه دراز بکشم و یه جورایی بی خیال همه چیز دیگه !
¤ ولی چیزی او ته ته های راهم هست که نمی خوام از دستش بدم ...
پ.ن : شایم تو اون ته ته ها وایستاده باشی !
![]() |
¤ نشانه ها گاهی آنقدر در روزمرگی مان می خزند و محو میشوند
که باید بیشتر بهشان نگاه کنیم تا درکشان کنیم !
نشانه های با ارزشی که دست زیر چونه هاشون گذاشتن و
با حسرت به ما نگاه می کنند
و ما فقط رد میشویم !
.
.
و مدام رد می شویم ...
¤ دقیق بودن فقط مخصوص ماشینها نیست ...
گاهی حس می کنم انسان دقتش را به ماشینها بخشیده !
شاید هم ماشینها از او دزدیده اند .
¤ فقط اینکه ساده می گذریم
ولی از هزینه هایی که بابت ساده گذشتنمان می پردازیم
شکوه می کنیم !
![]() |
پ.ن : آری ما انسانیم ...
انسانی که طبیعت را با نشانه هایش گم کرده !
![]() |
¤ جهان ما پر شده از آدمهایی که در حال سیب خوردن
بابا آدم رو سرزنش می کنن !
ای داد بیداد از دست همه !
....
پ.ن : بدون هماهنگی ، خوابای عجیب غریب می بینم !