![]() |
¤ کودک خردسالی که لباس علی اصغر (ع) را بر او پوشانده بودند
هاج و واج به جماعتی می نگریست
که در سوگ علی اصغر بر سر و رویشان می زدند .
چه حکایت غریبی در چشماش بود ...
من که آنهمه سنگدل بودم (!) اشک ریختن برایم آسان شد .
و گریه کردم ... برای امام حسین (ع) .
برای خودم ...
و برای همه !
احساس سبکی عجیبی داشتم ...