![]() |
¤ و روزی ، او که رفته بود ، دوباره آمد
و تو گمان کردی
همه ی دعاهایت یک جا به خدا رسیده ... با کمی تاخیر !
¤ ولی خدا که مثل همیشه سرش شلوغ بود
دوباره کتیبه ی دعاهایت را که تا انتها هم نخوانده بود
گذاشت کنار همه ی دعاهایی که می خواست سر فرصت بخواند
و تو حیران ماندی
که چر معجزه ها تمام شد ؟!
¤ خدا اما فکرش جای دیگری بود
او داشت دعای آن کودکی را می خواند
که همه ی خانواده اش را انفجاری متلاشی کرده بود
خدا ، شاید نمی دانست چه عذابی برای جنایتکاران ، مناسب تر است
و آنقدر عذاب نفرستاد تا کودکان یتیم روز به روز زیاد شد ...
و دعاهایشان ...
و دعای تو رفت انتهای صف !
¤ او که رفته بود ، آمد ...
ولی ...
پ.ن : سیگاری که تمامی نداشته باشد
بزرگترین آرزوی این روزهای من است ...
خدا رو چه دیدی ... شاید هزارمین سیگار مرا بکشد ...
سر درد دیگری می خواهم که تو را از یادم ببرم
سلام
جالب بود ولی بدون خدا برای بنده هاش همیشه وقت داره
سلام
حال شما ؟
منم با نگین موافقم
به منم یه سری بزن
سلام
موفق باشی
ولی منم نظر نگین جان رو دارم
جالب بود..!
با سلام...بسیار زیبا و دلنشین می نویسید ولی به گفته دوستمان نگین خدا برای همه بندگانش همیشه وقت داره...یا علی...
سلام وبتون قشنگه به منم سر بزنین
اگه با تبادل لینک موافقی خبر بده
by
؟؟!؟!!
سلام ....من نمی دام تو از چه گفتی اما خوب فهمیدم که پر از اشکی ..من نمی دانم که دلت به کجا دل دل کردنش را هدیه داده است اما خوب فهمیدم که دیوانه ای ..من ندانستم که چگونه عشق را با دستان خود را به باد ...نه ......(فرامرز)
سلام
باورم نمی شه هنوز می نویسی به زیبایی گذشته !
واقعا کاش سیگاری بود که تمام نمی شد !!!