-
من اومدم ....
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1383 13:33
اومدم ... با یه تصمیم جدی و یه دنیا انگیزه ... نمی دونم اینهمه انگیزه کافیه؟
-
Please Wait
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1383 14:30
هنوز مسافرتم اما... برمیگردم ...~!
-
تصمیمهای جدی .......
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1383 12:32
باید کم کم کوله پشتیم رو بردارم ... عازم یه سفر تابستونی بشم ... دوست دارم برم یه جای دور .... دور از دهکده ی جهانی ....! دور از همه .... ! یه جایی که هنوز تمدن نداره ... یه جایی که قانون جنگل بهش حاکمه ... یه جایی که یاس های زیادی داشته باشه ... یه جایی که از اینجا بهتر باشه ... یه جای دور ... میشه لطفا تا برمیگردم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1383 14:38
فکر اینکه بیدا بشم و ببینم از دست تو مُردَم عذابم میده .... موسسه ی ترک خواب سراغ نداری ...؟؟
-
پدربزرگ ...
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1383 17:06
آدم اینجا تنهاست ... و در این تنهایی .. سایه ی نارونی تا ابدیّت باقیست ... به سراغ من اگر می آیید ... نرم و آهسته بیایید ... مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من .... سهراب سپهری حساب روزایی که بدون پدر بزرگم گذروندم از دستم رفته .... خنده ی قشنگی داشت .... خیلی شیطون بودم که رفت ..... رفت پیش ستاره ها .... رفت تو...
-
کیمیاگر
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1383 13:13
تپه های شنی با وزش باد جابه جا می شوند ولی صحرا همیشه صحرا باقی می ماند این است افسانه عشق. ..... پائولو کوئیلو(کیمیاگر)
-
......
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1383 23:28
میدونی عزیزم ... از خودم بدم اومده ..... دلیل خنده هام اینه که از گریه کردن خسته شدم ... بعضیا فکر میکنن من دوست زیاد دارم ... نمیدونن من تماشاچی زیاد دارم ...آخه بلدم بخندونم .... من تماشاچیا رو به خاطر خودشون دوست دارم ... اونا برا اینکه میخندونمشون دوستم دارن ... من آدم عجیبی شدم ... شایدم دیوونه شدم...
-
قالب
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1383 00:59
فکر کنم خوب شده باشه اینجا .... نه؟
-
اینجا از دریچه ای دیگر ...
شنبه 31 مردادماه سال 1383 21:56
بعضیا میگن عکسای اینجا رو نمیبینن .... خوب این خیلی بده .... منم اصلا فرصت پیدا کردن یه منبع عکس خوبو ندارم پس یه کلک میزنیم .... فکر کنم عکسای اینجا رو بشه دید ... خوبه ؟
-
دیگران میگویند ...
شنبه 31 مردادماه سال 1383 14:25
« دنیا را پیش از آنکه تو را ترک گوید ترک کن » ... این ضرب المثل آلمانی هم ارزش حفظ کردنو داره .!
-
غزل ...
دوشنبه 26 مردادماه سال 1383 14:51
تو ای جنگل سبز آن سوی رود ! که هر روز زیباترت دیده ام من امروز سرسبزی خویش را ز سبزینه هایت ندزدیدهام (منبع) .... - بعضی غزلا خیلی به دلم میشینیه ....
-
آدم؟!
دوشنبه 26 مردادماه سال 1383 13:48
بعضی اشتباها هیچ وقت جبران نمیشه ... مثلا اگه اون روز بابا آدم گندم نمیخورد الان ما تو بهشت داشتیم با فرشته های بهشتی زندگی میکردیم ... اما الان خود بابا آدم تو بهشته ... ماهم باید حالا حالاها امتحانات الهی رو پشت سر بگزاریم ...!! ......... نمیدونم اولین بار که با بابا آدم روبرو بشم چی باید بهش بگم ...
-
......
یکشنبه 25 مردادماه سال 1383 06:45
وای ... خدایا شکر .... تازگیا اطرافم یه اتفاقایی افتاده که ۱۰۰٪ معجزست ... نمی دونم جنبه ی اینهمه اتفاق خوبو دارم ... ..... یاد این جمله افتادم : بهترین اتفاقات زمانی می افته که اصلا انتظارشو نداری
-
ابتدا و انتها ...
سهشنبه 20 مردادماه سال 1383 19:33
« ... دوستی یک اتّفاق...» «....جدایی یک قانون ....» ...................................... اینو پشت یه کامیون خوندم .... خیلی میترسم ....
-
....
یکشنبه 18 مردادماه سال 1383 20:10
هنوزم نمیدونم « یه Mail همیشه خالی + یه اینترنت سرعت پایین و قیمت بالا که به محض وصل شدن ۶۰۰۰ تا ویروس جدید برات Save میکنه + یه کامپیوتر درب و داغون + یه اعصاب داغون + یه عالمه کار عقب افتاده + نبودن حس برا نوشتن + .... » ارزش اینهمه افسردگی و نگرانی رو داره ؟؟ -- آدمو یاد این میندازه : آری آری زندگی زیباست ....
-
و سرانجام ...
دوشنبه 12 مردادماه سال 1383 21:45
« اما روزی خواهد رسید که آفتابی طلوع نکند !... و آنگاه بیدار خواهیم شد ... بیدار ... و حسرت دیدن طلوع دوباره را در دل خواهیم پروراند .... ولی افسوس که آن روز آفتابی برای طلوع نیست ! آفتابی نیست که تاریکی را براند ... » .... حرفهام مفهومه ؟
-
وجه اشتراک ...
جمعه 9 مردادماه سال 1383 23:25
« و چنان بی تابم که دلم می خواهد بروم تا ته دشت بروم تا سر کوه دورها آوای است که مرا میخواند ... » ... ما بیشتر !
-
پرواز ...
سهشنبه 6 مردادماه سال 1383 14:40
میدونی عزیزم ... بدجوری هوس پریدن کرده بودم ... رفته بودم بالا پشت بوم یه کم تمرین کنم ... ترسیدم یه بار هوس خودکشی به سرم بزنه ... اومدم پایین ...!!!!!!!
-
خودخواهانه ترین حسادت من !
سهشنبه 6 مردادماه سال 1383 14:24
بعضی وقتا ... وقتی تو فکر فرو میرم ... به تمام دوستام حسودیم میشه .... به تمامشون ... آخه رفیقی مثل من دارن ... ولی من حتی خودمو هم ندارم . !!!
-
تعطیلات خوش!
یکشنبه 4 مردادماه سال 1383 14:27
عکس بالا متعلق به کجاست ؟ .. میخوام تعطیلات رو برم اونجا !
-
دل !
جمعه 2 مردادماه سال 1383 16:09
بالاخره فهمیدم پاتوق خدا کجاست ! آره فهمیدم ...! تو دل منه ... همیشه همینجاست !! تو دل من ! چیه ...؟ دلیلش هم اینه :« اِنّ اللهَ فی قلوبِ المُنکَسِرَِه » « چه پروانه ای شدم من ! »
-
یه داستان واقعی
جمعه 2 مردادماه سال 1383 15:47
خدایا اینجا یا جای منه یا جای همه غیر از من !! « *منظور خاصی ندارم !»
-
خواب
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1383 14:28
دیشب خواب دیدم یکی بهم گفت: دوست دارم خیلی وحشتناک بود یعنی می خواست چیکار کنه ... سعی میکنم دیگه نخوابم !!
-
تولدم مبارک ...
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1383 13:54
تولدم مبارک ... فکر که کردم دیدم حالا حالا ها حرف دارم .... شاید وقتی مُردم هم اینجا رو آپ دیت کنم ... حتما تو بهشت کامپیوتر اختراع شده ! دوباره اومدم ...
-
پایان قصه ی من .... (۱)
سهشنبه 23 تیرماه سال 1383 15:42
حذف کردم .. پس هستم ... فقط یه کم نا محسوستر شدم ...
-
شما هم بگو ...
سهشنبه 16 تیرماه سال 1383 23:52
به نظر من نظر شما مهمتره ! نظر شما چیه ؟
-
لعنت ...
سهشنبه 16 تیرماه سال 1383 22:36
لعنت بر کسی که در این مکان بگوید : « برود از دل هر آنکه از دیده برفت » ..
-
عشق واقعی !
یکشنبه 14 تیرماه سال 1383 19:13
ـــ میدونی .... راستش ....(نُچ) ....چجوری بگم ... خواهش میکنم دیگه بهم دروغ نگو ! چرا دروغکی میگی دوست دارم ....؟ ـــ راستش ... مجبورم ......من .... من فقط نمی خوام ناراحتت کنم ! ـــ ممنونم که اینقدر به فکر منی ....
-
تنها آرزوی من !
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1383 17:43
تنها آرزویم این است که پس از مرگم ... به جای سنگ قبرم بوته ی یاسی باشد و من با ریشه اش از قبر خود بیرون برویَم ... آنگاه شبها نور ماه بر من خواهد تابید و من زیباترین خواهم شد .... ...... خیلی خود خواه شدم .... نه؟
-
دل به دل راه داره؟
یکشنبه 7 تیرماه سال 1383 15:45
یه لحظه صبر کن ...اُم ... انگار اشتباه شده ... من هنوز خیلی دوست دارم ... ولی یکی میگفت :« دل به دل راه داره » ...