.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

معشوقه ی خیالی

 

 

.

.

.

¤ گاهی در دنیایی که
انسان قربانی تواناییهایش می شود
پاک ترین هوایی که می شود تنفس کرد ...
مخلوط هواییست که از فیلتر یک نخ سیگار می گذرد

¤ و باورپذیرترین موجوداتی که می توان دید
 انسانهایی هستند که در میان دود سیگارشان دنبال آرامش می گردند 
و ته سیگارهایشان را با نا امیدی له می کنند
و در دود سیگار بعدی به جستجوی آرامش می روند 

پ.ن :آری ... امروز فهمیدم
 تو یک موجود خیالی بودی که میان دود سیگارهایم ظاهر شدی
و کم کم محو شدی ...
یک توهم شیرین !

ولی من هنوز میان این دودها دنبالت می گردم .

.

.

 

 

در همین رابطه !

¤ میان اینهمه نیستی ...
احساس اینکه تو هنوز هستی ... احساس احمقانه ای بود !
خیلی احمقانه  ...

و احمقانه تر از آن احساس اینکه رفتنت دلیل معقولی داشته !

¤ بعضی وقتها از اینکه اینهمه کار روی سرم ریخته واقعا خوشحالم
کوچکترین مزیت این حالت اینه که وقتی برای فکر کردن به تو باقی نمی مونه .

 پ.ن : موضوع بندی یادداشتها از همین لحظه آغاز شد ...
به دلیل ایام امتحانات ... !

زوج خوشبخت

¤‌ تلوزیونو روشن کردم ...
پیر مرد در جواب سوال alpacino گفت :
آخرین کار مشترکی که با همسرم انجام دادم ازدواج بود ... !

تلوزیون رو خاموش کردم .

شعر سال !

باید بهار وار برآمد
در انفجار روشنی از بی گرانگی
باید برید از تب هر بی ترانگی
باید از آبواره آوندِ هر گیاه
راهی بسوی چلچلگی زد

از عشوه و کرشمه گل راهی کن
روئینه ساز رویش هستی را
با یادِ رودِ راهی
باید زلال زیست باید بٌرید و رفت
 

پروای ماندنم نیست
پروای پند و بند
بیزارم از هر آنچه شمایی ست
وقتی درخت پیش شما هیزم تر است
بیزارم از شما

در فکرِ آن کبوترِ سبزم
که اوج را
تا بام ِ باژگونیِ پرواز می بَرَد

 

¤ پ.ن : امروز واقعا بد گذشت ...
هیچ کار مثبتی که انجام ندادم هیچ ٬ کلی هم بی خوابی کشیدم !
راستی من این قالبو دست کاری کردم اما بلد نیستم نوشته هاشو سفید کنم ...
کسی می تونه منو از سردرگمی نجات بده ؟؟!!!!

یادداشتی برای ما !

این روزها ...
آنقدر سرد شده ایم که هیچ برفی به خود زحمت باریدن نمی دهد
آنقدر همدیگر را فراموش کرده ایم که خدا هم فراموشی گرفته ...
فراموش کرده عذابی بفرستد و ظالمان را در هم بکوبد
یا فرستاده ای که ما را دلداری دهد !

حیف ... نمی فهمیم !!