.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

من اینهمه بها برای پرداختن ندارم !

 

 
¤ ترجیح من به نبودن بعضی بودنهاست !
و به داشتن بعضی نداشته ها ...
احساسی مشترک با بعضی احمق نما ها دارم ،
ولی سعی می کنم کسی نفهمد که بزرگترین حماقت زندگی ام را سالها پیش وقتی هیچ کس معنی حماقت را نمی دانسته
من در حال تجربه اش بوده ام ...
 
من آدم غیر متعارفی شده ام  !
آری
این را خودم نفهمیده ام / آدمهای اطرافم مرا به این چشم می بینند ...
و آنقدر ناشناس شده ام که با همه ی بهترینهای زندگی ام از خودم می گریزم !
 
¤ و اینقدر نا مفهومم که شخصیت درون آینه ام را نمی شناسم
 
نقش خدا را این وسط نمی فهمم ،
ولی بودن غیر قابل انکارش را هم نمی توانم انکار کنم
زندگی کردن با نفهمیدن گره خورده
و اگر بیش حدی که باید بدانم بفهمم می خواهم به حال همه گریه کنم !
حتی کسی که از دستان محبت ، مرگ هدیه می گیرد / حتی نه مخصوصا البته !
 
پ.ن : میدانم گاهی برای تجربه ای جدید بهای سنگینی باید داد ...
و این یکی از آن سنگینی هاست

صدای خواب آلود

 

¤ الان که خودم رو پیدا کردم ،
میبینم هنوز ۱۷ سالم مونده بوده که گم شدم
یه گوشه جا مونده بودم !
.
.
.
اتفاق خوبیه ...
خودتو تو ۱۷ سالگی پیدا کنی با یه عالمه خاطره کمرنگ فراموش شده !
البته من تو این مدت ،‌ یه خانواده جدید پیدا کردم
آرزوهای جدید ...
... /!

پ.ن:‌ و دوباره /... یه عالمه داستان جدید