.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

معشوق آسمانی

سلام به دوستان گلم
ممنونم که بهم سر میزنید
و اما عشق...
............................
زندگی را بیهوده می گذرانیم
چون خدا را از یاد برده ایم
خداوندی که از جنس عشق است
خداوندی که از جنس زیباییست
خداوندی که برای همه در دنیا معشوقی آفریده
معشوقی که برای رسیدن به او گامهای بلند باید برداشت
زجرها باید کشید
تلخی ها باید چشید

God
کاش خداوند معشوقمان بود
معشوقی که نه نمیگوید
معشوقی که او هم دوستمان خواهد داشت
معشوقی که جاودان است
و خود منشاء زیباییست
آنگونه که باید میشناختیمش  او را نشناخته ایم
و آنگونه که باید ستایشش میکردیم او را ستایش نکردیم
ولی او ما را دوست دارد
هنوز به ما امید دارد
و حقا که او کاملترین است
.............................

.::موفق باشید::.

Moon
چیزها دیدم در روی زمین:
کودکی دیدم ماه را بو می کرد
قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر میزد
....
مسجدی دور از آب
قاطری دیدم بارش (انشا)
اشتری دیدم بارش سبد خالی (پند و امثال)
....
من قطاری دیدم فقه میبرد و چه سنگین میرفت
من قطاری دیدم سیاست میبرد (و چه خالی میرفت)
....
(به یاد سهراب سپهری)
............................................

چه سخت است از عشق سخن گفتن   
و از لحظه ای که عاشق شدم
 واز زیبایی عشق گفتن
و دوباره حرفهایت را
در تنهایی زمزمه کردن
و گریستن
 به اندازه باران شب خداحافظی
کاش دروغ باشد آنچه تو به من گفتی
و آنچه من با چشمان گریانم دیدم
و دگر هیچ نگفتم  و صدای لرزانم را
از تو پنهان کردم تا مبادا 
غصه هایم را بفهمی
 و غمگین شوی
چون  دوستت داشتم
Love
اما تو
باز هم مرا راندی
مرا با آنهمه غمی که داشتم
و گل یاسی که به تو داده بودم را به آب انداختی
آب هم آن را به دریا برد 
تا غروب آفتاب را روی امواج ببیند
کاش میدانستی
من هم غروب دارم
و گویا
تو می خواهی آن را ببینی
اما من
باز هم دوستت دارم

..............

نمی دونم چرا درست زمانی که من عمرا نمیتونم بنویسم و مجبورم از نوشته های قبلیم کپی کنم همه مخاطبا حواسشون  میشه مثل ایکیوسان.... فعلا این نوشته رو بخونید  چون روش تاکید داشتم دوباره گذاشتم اینجا (جون عمم) ....موفق باشید