.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

just a good day to die

 

¤ پرده اول :

وقتی او مرد ، هنوز بالای سرش
برایش داستان می خواندم
و گاهی هم از خودم می گفتم
او آرام و بی هیچ حرفی ، فقط گوش می کرد
فقط گوش می کرد
حس می کنم می خواست مردنش را از من پنهان کند

ولی او مرده بود ...

¤ پرده دوم :

چشمانش دروغ گفتن بلد نبود
و روزهایی که زنده بود
هر چه سعی می کرد
نمی توانست چشمانش را به دروغ گفتن وادارد

روزهای آخر ... حتی نگاهش هم بوی سیگار می داد
چه عطر دل انگیزی !

پ.ن : ...

Oi, life is hard when your mom makes you wear an annoying hat

 

¤ قله هایی هست که برای فتح کردنشان ... 
باید از نرفتن و ندیدن و نبودن آغاز کرد .
و با این نرفتن ها ٬ رفت به سوی قله !

اینها تضاد نیست .... راهیست برای تکامل ... 
        و این دلیلیست برای آنکه همه ی ما متکامل نیستیم

 چون رفته ایم و دیده ایم و بوده ایم .

                        ...و من هزاران بار آرزو می کنم کاش نمیدیدمت !

                   و نمی بودم و نمی رفتم

پ.ن : بر می گردم !