.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

رویا هایی که به حقیقت پیوست

 

¤ من فقط و فقط به ترتیب آنچه یادم می آید مینویسم نه به ترتیب اهمیت که در حقیقت همه ی شما برایم با اهمیت هستید و البته دوست داشتنی / ... .

¤ این گوشه ی دنج ... که گاهی نینی عزیزم ( پگاه)  میاد و گرد گیریش می کنه و برام از خودش می نویسه و از اینکه چطور مشکلات زندگیش رو درب و داغون می کنه  و به من هر لحظه چیزای جدید یاد می ده ، بهترین جاست برای من تا خودم رو رک و راست نقد کنم / به خودم طعنه بزنم / با خودم درد دل کنم و از خودم بنویسم .

اینجا جاییه که گاهی یاس سفید عزیزم ٬ پرستوی وب نویس و نکته بین هم گاهی بالای آسمونش پرواز می کنه و من از سایه ی پرستویی که روی گلبرگهای یاسم می افته میفهمم که چقدر با ارزشم و به خودم افتخار میکنم که حرفهای یاس سفید رو می خونم  !

اینجا جاییه که مسعود عزیز ،‌ خوش اخلاق ، خونگرم و بسیار دوست داشتنی وب نویس ( سه تا دوست ) گاهی ازش تعریف می کنه و من می فهمم که این گوشه ی دنج رو خیلی باید دوست داشته باشم و به خودم می گویم :

جانا به خرابات آی تا لذت جان بینی ... جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه

و اینجا همان خرابات من است /

¤ جاییست که من با حمیدرضا حسینی عزیز آشنا شدم و از تک تک حرفهاش لذت بردم / ...

¤ و من اینهمه انسان بزرگوار رو پیدا کردم ... / رضوان عزیز رو پیدا کردم که حرفهاش خیلی آشنا بود و بزرگترین امیدها رو میشد توی حرفهاش پیدا کرد و خیلی زود به هم نزدیک شدیم و خیلی به شخصیتش علاقمند شدم  /

¤ و اینجا جاییست که خدا از روز ازل برای من آفریده بود تا به دور از همه چیز باهاش گپ بزنم و براش از امیدها و بیم هام بگویم بدون هیچ محدودیت و هیچ رسم خاصی !

ادامه دارد ...