ای کاش حتی یک بار دیگر میدیدمت و چشمهایم را با اشک شوق میشستم .و به تو می گفتم :چشمها را باید شست.....
تو را آنگونه که هستی باید دید....با عیبهایت .. که فقط زیبایی بیش از حد است ...
کاش بار دیگر برایم حرف میزدی و از عیب هایم برایم میگفتی و از اینکه چرا دوستم نداری و من
باز جور دیگر میشنیدم
کاش میتوانستم دستانت را لمس کنم واز گرمی دستانت روح سردم را گرم کنم....
با یک نگاه مرا به زندان عشق فرستادی و قلبم را به زنجیر کشیدی ...
من به هر حال که باشم به تو میاندیشم و به معنای نگاهی بی عشق که تو بر من کردی ....
...............دوستت دارم................
خیلی لذت بردم .....
موفق باشی همیشه نوشته هاتو میخونم ....
مرسی که به من سر زدی...
.::خوش باشی::.
هنوز اپدیت نکردی؟؟؟
ای بابا
به یاد مهربان ترین نگارنده ع ش ق
علی جان سلام مطلب قشنگتو خوندم خیلی زیبا نوشتی فقط یه نصیحت از من گوش کن و اونم اینه که آدما هیچ وقت تنها نیست همیشه خدا هست که از همه مهربون تره از همه یکرنگتره خدایی که خیلی دوستت داره همیشه شکرگذارش باش . موفق باشی و عاشق به امید دیداردر ضمن از کامنت قشنگتم ممنونم .......و خدا خواست که تو بیایی تا فرشته نجاتی باشی برای این دلِ کبود . با آمدنت همه چیز رنگ دیگری به خود گرفت . حتی آسمانی که کبودِ کبود بود , حالا صافِ صاف است .گفتم : "با تو دیگر این آسمان ، کبود نیست" . گفتی : "مطمئنی ؟" گفتم : "به جان تو" . گفتی : "پس آسمانی که کبود نیست حتماْ آبی ست و شاید آبیِ عشق" . حالا منم و تو و
یک دنیا آرزو و آینده ای که باید بسازیمَش . اکنون مائیم که با هم خواهیم ماند تا........
بی خیال اینهمه فکر و خیال شو.
دوست بدار و رها باش!
آدم واقعا تنهاست.
عشق هم بهانه ای است شاید که او را از تنهایی نجات دهد ؛او را از خودش برهاند.