و آنگاه که زیر شکنجه ی حرفهای سردت بودم
و هر لحظه این سرما
روح گرمم را می افسرد
ایمان داشتم که دوستت دارم ...
ولی لب به سخن نگشودم
و تمام حرفهایت را شنیدم ...
تا آخرین کلمه ...
گمان مکن نگاههای سردت
کوچکترین تردیدی بر من وارد کرد ....
چون من این نگاهها را دوست داشتم ....
این چشمها را دوست داشتم ...
حرفهایت که تمام شد ...
باز هم ایمان داشتم که دوستت دارم
و لکه ی اشکی که از چشمت چکید ....
بر ایمانم افزود ...
دوستت دارم فرشته ی روزهای تنهایی من
به اندازه ی تمام اشکهایی که برایت ریختم ....
...
تقدیم به شما
سلام خوبی یاس نوشته هایت خیلی زیباست موفق باشی
خیل ی وبت قشنگه یه جوریه نمی تونم بگم
سلام
خیلی زیبا بود اشک پاک ترین چیز که میشه بهش قسم خورد
قشم به اشک چشم که دوست دارم
درود
سلام دوست من
خوبی
بازم مثل همیشه بی نظیر بود.....جانا سخن از زبان ما می گوئی.........تازه دارم به شباهت های روحی خودمو خودت پی می برم...
در پایان فقط میتونم بگم : دوستی کلید درهای بسته ایت و مرحم دلهای شکسته
قربانت
سلام
اگر بگم صمیمی و قشنگ نبود خالی بستم
سلام یاس عزیز
بسیار زیبا بود
به منم یه سر بزن
شاد باشی
شما ۱۰۰۰ رمین نفرنیستین چون که تا آخرین باری که من اومدم بیرون از سایت ۱۰۱۷ نفر از وب لاگم دیدن کردن و ۱۰۰ رمین نفر خدم بودم راستی سورپرایز تبلیغ مجانی بود بود که من برای شما چون وب قشنگی داری انجام میدم. دیگم کلک نزن
منم نکه بانمکم شوخی کردم
نگاهی ساده به دیواری سفید.....
چشمانی ابری..به رنگ شبهای بدون ستاره..
دستانی پر از محبت...به رنگ گل سرخ های باغ همسایهه..
همیشه شاد باشی..
همیشه خندان
این برگ هایی که میریزن روی سر آدم چه نازن ! آدم دوستش میاد!
می گم اونی که حرف هاس سرد بشنوه و عاشقتر شه دیگه خیلی عاشقه ! از اون عاشقایی که آدم آرزو می کنه خدا نصیب کنه!