.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

مدرسه






تا وقتی که مدرسه را خراب نکرده بودند، کسی به ش توجه نمیکرد. روزی که مدرسه قدیمی را داشتند خراب میکردند، توی خیابان ترافیک شد. همه ماشینهایشان را پارک کردند و ایستادند به تماشای خراب کردن مدرسه و تماشای صورت این و آن.کم کم قیافه ها به نظرشان آشنا آمد. کم کم هم کلاسی ها و کلاس بالایی ها و معلم ها و مدیر و ناظم و بقیه را بین هم تشخیص دادند. چند نفر با هم دست دادند. چند نفر با هم روبوسی کردند. چند نفر تصمیم گرفتند جلوی این کار را بگیرند. چند نفر چند قطره اشک ریختند.
کار که تمام شد، هرکس به سمت ماشین خودش رفت و رفت دنبال باقی زندگیش.




¤ مینیمال ها و طرح های رضآ نآظم

نظرات 4 + ارسال نظر
علی اکبر پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:56 ق.ظ http://www.hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
مطلب که نوشته بودی برام خیلی جالب بود باید روش تامل کرد
توی جامعه ما اینطور مسائل خیلی پیش میاد که بعضی موقع ها کسی برای دیدنش وای نمیسه...
ولی برای هیچ کاری هیچوقت دیر نیست.
میخواستم با شما تبادل لینک کنم اگه موافقی خبرم کن.
موفق باشی

حمیدرضا حسینی پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:16 ب.ظ http://gosal.blogfa.com

سلام دوست خوب من / می خوانمتان همیشه / و همیشه تر لذت می برم / از لطفتان سپاسگزارم / پیوندی که در پایان نوشته تان آورده اید ٬ راه به جایی نمی برد / موفق و سلامت و شاد باشد.

یاس وحشی یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:24 ب.ظ http://lovelyrose.blogsky.com

باهاتون موفقم علی اکبر جان ...

یاس وحشی یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:26 ب.ظ http://lovelyrose.blogsky.com

آقای حسینی عزیز

اصلاح اون پیوند اینه :
http://rezanazem.blogspot.com/

... حتما ویرایشش می کنم ...ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد