-
زندگی ؟!!
یکشنبه 30 شهریورماه سال 1382 20:23
دار دنیا منزلی پست و خس است نیست منزل در حقیقت محبس است مردمی کاندر جهان فانی اند چون به دقت بنگری زندانیند کس در این زندان ز غم آزاد نیست یک دلی در دار دنیا شاد نیست روح انسان تا که در بند تن است هست زندانی و حبسش مسکن است کنج زندان استراحتگاه نیست یار زندانی جز اشک و آه نیست...
-
درد ما
یکشنبه 30 شهریورماه سال 1382 00:26
راستش دیشب خیلی دلم گرفته بود و میخواستم با یکی حرف بزنم در باره همه مشکلاتم. هر چی فکر کردم هیچکس به ذهنم نرسید که بتونم باهاش راحت باشم.چرا باید خانواده من به من نامحرم باشه ؟ من یه پدر میخوام که من رو بفهمه نه فقط جیبم رو پر کنه.یه مادر میخوام که تو بغلش آرامش رو احساس کنم نه فقط دست پختش رو بخورم. خدایا چرا از...
-
انتظار
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1382 08:57
من هنوز هم منتظر کسی هستم که من رو درک کنه و نوشته هام رو بخونه و حرف دلم رو بفهمه --من هنوز هم منتظر کسی هستم که دستهاش رو بگیرم و بفشارم. ---من هنوز هم منتظر کسی هستم که دوستش داشته باشم ....
-
چرا؟؟؟
دوشنبه 10 شهریورماه سال 1382 16:07
سلام..... نمی دونم چرا وقتی با اطرافیانم معاشرت دارم من رو آدمی شاد و بیخیال تصور میکنن !! هر جا بچه ها جشن تولد یا مجلسی تشکیل میدن امکان نداره من رو دعوت نکن.ولی من اصلا از شلوغی متنفرم و اگه به میل خودم باشه نمیرم. ولی با این حال اگه یه لحظه تنها بشم حتی تو ایستگاه اتوبوس اونقدر افسرده میشم که انگار تمام غمهای دنیا...
-
سخنی با خدا
جمعه 7 شهریورماه سال 1382 17:45
خدایا چقدر عاشق بودن سخت است البته عاشق چیزی که دیگر نیست . عاشق کسی که دوستت ندارد .عاشق کسی که نمیداند دوستش داری . عاشق کسی که نمی توانی به او بگویی دوستت دارم و او را با تمام وجود در آغوشت بفشاری و..... خدایا انگار توی این دنیا به این بزرگی کسی نمی داند من هم هستم .من هم میتوانم دوست داشته باشم .من هم آدمم. خدایا...
-
...
جمعه 17 مردادماه سال 1382 18:08
حذف میکنم پس هستم !