.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

.:: یاس وحشی ::.

برگی از طبیعت انسان

الهم عجل لولیک الفرج

دل تنگ هستم / وقتی درب طلایی خانه اش را می گشودند
چشمانم را بستم !
عظمتی که بر گردش طواف می کنیم و به سمتش نماز میبریم /
خانه ایست تهی / پر از پیچیدگی یا سادگی و روانی ؟! / که ره گم نشود !

و او فقط با زبان خودش / زبان دل های خواب آلود ما حرف می زند
راه را نشان میدهد /
و عشقی که به ما بخشیده را میان همه ی این صف ها
مساواتش را عینیت می بخشد که اگر نمی فهمیم / ببینیم

.

.

.

چه سرزمینیست برای فهمیدن .

که مقصر تمام تقصیرها
خود خودمان هستیم

.

من کتابی با خودم نبرده بودم .

با خدا پیمان بستم . برای هزارمین بار .... نه نه مطمئنم خیلی بیشتر !

و خدا با زبان خودش با من حرف زد .

زندگی دل می خواهد و دلیل و راهی برای قدم برداشتن به سوی هدف . 

و امید . 

 که اگر هر کدام از اینها را فراموش کنی دنبال مرگ می گردی که در آغوشش کشی /

چه باید می گفتم که نگفتم نمی دانم ، می شنید / می دانم ناگفته هایم را هم می شنید

و با زبان خودش با من حرف زد .

خودم را که گم می کنم . خودم را که جایی فراموش میکنم ، نوازش مادر را می خواهم که گذشته ام در خاطرم زنده شود و من خودم در آن عکس های کهنه ی توی ذهنم مرور کنم .

من / او / ما یکی بودیم / من او بودم و حالا او هم من را نمی شناسد .

جوری به من نگاه می کند که انگار انسان هم نیستم !

همه ی اینها مرور می شد در ذهنم و او فقط با زبان خودش با من حرف زد .

اگه نرفته بودی ...

می دانم ... زود است که باشی .
.
ولی بیشتر از اینکه بخواهم باشی ، می خواهم که قبل از اینکه بیایی ، هوس رفتن به سرت نزند
.
که من از رفتهای قبل از آمدن انتقام های سنگینی می گیرم !

پ.ن:فقط خواستم بگویم نمی دانم چرا اینهمه از من می ترسی ...

بدون عنوان

¤ دنیای اعتراض‏های خاموش است

¤ دنیایی که زنان شوهردار برای تجربه‏ی چند لحظه عشق واقعی به پسران جوان دل می‏سپارند

¤ و مردان سرخورده برای اثبات مردانگی کشف نشده‏شان به دختران باکره...

 وبلاگ مطرود

A little LOVE !!!

گفت نه باهات حرف می زنم ... نه بهت زنگ میزنم ... نه باهات دوستم / ... نه ...

.

پ.ن : چطور من احساس کردم دوستم داره ... !؟ نمی دونم !

اعترافنامه !

من اعتراف نمی کردم .

.

پیشترها اعتراف برایم غیرممکن بود !
کم کم از غیرممکن به سخت تنزل کرد ...
و کمی بیشتر که گذشت ، از سخت به اکنون من .

.

 اکنون برای خودم هزاران بار اعتراف کرده ام و برای دیگران صدها هزار بار ...

.

آدم رازداری بوده ام برای دیگران ... نه برای خودم ... و این خیانت بزرگی بوده از من به من !

.

پ.ن : خدایا چگونه خیانت هایم را خواهم بخشید .

... لوط به زنش گفته بود پشت سر خود را نگاه نکند تا چشمش به جایی که زمانی خانه و کاشانه آن همه مردم بود نیفتد.اما زن لوط برعکس، پشت سر خود را نگاه کرد و من به خاطر همین کار، دوستش دارم. زیرا عمل او کاری انسانی بود.

و به ستونی از نمک تبدیل شد ...



کورت ونه گات/ ع.ا.بهرامی- سلاخ خانه شماره پنج

احساس و تعقل ، مکمل یا متضاد

چارلی چاپلین می گوید :

¤  «ما بسیار فکر می‌کنیم و بسیار اندک حس می‌کنیم. در دنیای ماشین‌سازی، ما به انسانیت نیازمندیم. بیش از هوشمندی، به مهربانی و لطف نیازمندیم. بدون این صفات، زندگی خشن خواهد بود و از دست خواهد رفت.»

 

دیازپام شلوغی !

¤ من از کارهای خدا سر در نمی آورم !
کارهای با حکمت خدا ...
البته چرا / گاهی ... خیلی اندک

الان که از پنجره بیرون را می بینم
خیابان به شلوغی روز نیست ٫ بر عکس شبهای شلوغ اول عید ...
و آدمها به شادابی روز نیستند .
شبها که یادشان می افتد تنهاییشان عذاب آور شده ...
شاید مثل من دراز می کشند و می بینند
حتی مادر هم نیست که داستانی برای خواباندنشان تعریف کند ...
بر عکس روزهای شلوغ اول تولد !
.
.
هیچ کس سر از کارهای خدا در نمی آورد .

 

 

پ.ن : و گاهی سر از کارهای خودمان ...

نوروز ...




سال نو مبارک ... امیدوارم سال 1387 سال تحقق آرزوهایمان باشد




یاس وحشی

 

اینجا آخر خط نیست

 

¤ به شدت از تنهایی خودم می ترسم ...
و از ذهن شلوغ و سیاهی که روزهای تنهایی ام بیدار می شود همیشه فرار می کنم ...

¤ همیشه انسان نگرانی بوده ام . نه فقط برای خودم و طرز فکرم . برای همه ی کسانی که دوستشان داشته ام ... و همه ی کسانی که آرزو داشته ام دوستم داشته باشند !  

و این نگرانی ام گاهی دلیل داشته و گاهی بی دلیل بر روحم خنجر می زده !

مطمئنم من آدم خودخواهی هستم ... مطمئنم ...

 همه را برای خودم نمی خواهم بلکه بدتر از آن خودم را برای همه می خواهم و آنقدر گاهی از خودم به اطرافم تقسیم می کنم که چیزی از خودم برای خودم نمی ماند .

پ.ن : ...

پیشاپیش به احترام ۱۶ اسفند ... که متولد خواهم شد !






لطفا شما هم یک برش از کیک تولد من بخورین .
امسال از اینکه که متولد شدم واقعا خوشحالم



پ.ن : مسواک بعد از خوردن کیک ...
سعی می کنم این دو چیز رو فراموش نکنم .
مسواک + دلیل کبک خوردنم !

کوه ها و انسانها

¤ اینکه آدم به آدم می رسد یا نه
در این قرن جدید
و این نسل جدید
و این طریقه ی زندگی جدید
دیگر مهم نیست چون دیگر کسی به رسیدن اهمیتی نمی دهد

عادت کرده ایم به دور شدن و رفتن

.

.

.

...

پ.ن: باز داشت عاشقانه می شد !